کفش سفید کوچک

دمشق-سانا

اسم من هیا بود، با بقیه بچه های دنیا خیلی فرق ندارم ، به جز اینکه از غزه هستم.

این کفش سفید کوچک تنها گنج من بود، در همه جا ، آن را می پوشم ، زیرا من از غزه هستم.. ما هرگز کفش، اسباب بازی، غذا یا حتی هوای زیادی نداشتیم زیرا دشمن اجداد ما همه چیز را در اطراف ما می دزدند. پدران ما آنها را به خاطر اشغال بیشتر کشور ما بخشیدند، اما ما را نبخشیدند که در آنجا ماندیم.

صبح دیروز، (هفدهم اکتبر 2023)، با مادرم در بیمارستان «المعمدانی» – که دیگر وجود ندارد – بودم.. ما منتظر اخبار در مورد وضعیت برادر کوچکم بودیم که روز قبل در بمباران خانه ما توسط رژیم (اسرائیل) زخمی شده بود.

در راه به بيمارستان فقط مي خواستم ببينم برادر کوچکم  با ما به خانه مي آید و در عین حال به کفش های سفيدم نگاه میکنم و با خودم فکر می کنم، ای کاش مادرم وقتی ما برمی گردیم، برای برادرم یک کفش سفید را بخرد.

جنگنده های اشغالگر اسرائیلی بیمارستان را بر سر همه بمباران کردند.

کفش‌های سفید من دیگر برایم مهم نیستند، اما شاید برای شما که در نقاط دوردست این دنیای بزرگ زندگی می‌کنید مهم باشند… و شاید شما کفش زیادی دارید و بیشتر از آن نمی خواهید، اما برای من، برادرم و مادرم، اسرائیلی ها به همه ما کفن سفید داد.

نویسنده: صاحب کفش سفید